طعم مرگ


دنیای من محمد

به بهاران سوگند که تو بر خواهی گشت،من به این معجزه ایمان دارم

سمی نوشت:

خاطراتت طعم گس مرگ گرفته !!!

 

از بس از مرورشان طفره رفتم...

 



نظرات شما عزیزان:

فرشته
ساعت16:03---23 مهر 1390
هـوا ،هـوای جـنون است
بـادی نـرم و بارانی ريز و مداوم...
زمين خيـس و نمـناک...
آميخته به عطر خاک و باران...
قرار مانـدن نـدارم...
اصلا قرار نيست كه بمانـم ...

می دانـم زمانش فـرا خواهـد رسيـد...
و آنگـاه آرامـشی ابـديـست...
زمين مرا در آغـوش خواهد گرفـت...
چنان تـنگ که تـنهايی از پـيکرم رخت بـنـدد...
و مـن در آغـوشـش ، آرام بـگیـرم ...
ا


فرشته
ساعت14:33---23 مهر 1390
سلام سمیرا جون.مرسی من خوبم... شما چطورید ؟مطالبت جالبن و خوندنی و به دل میشینن.......مرسی از اینکه بهم سر زدی .دوباره بهت سر میزنم....راستی سمیرا جونم بچه کجایی؟

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 23 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:12 توسط سمیرا | |


Power By: LoxBlog.Com